پیش به سوی اسپانیا...
تصمیم من برای سفر به اسپانیا آن قدر اتفاقی و غافلگیر کننده بود که خودم هم توی شُک بودم. چند هفته قبل از سفر به اسپانیا به دعوت دانشگاه لیدن هلند برای شرکت در همایش بین المللی آگاهی از کیهان عازم هلند شده بودم؛ لذا تصمیم گرفتم از ویزای موجود استفاده کنم و پس از بازگشت به ایران بار دیگر عازم اروپا شوم. این بار اسپانیا، کشوری زیبا که مشتاق دیدارش بودم و انگیزه زیادی برای تقویت زبان اسپانیایی ام – که حدود 3 سال بود به فراگیری آن مشغول بودم – در این کشور داشتم. به علاوه فرصت مناسبی برای دیدار برخی دوستانم در جای جای این سرزمین بود. از سوی دیگر رویارویی و همزیستی با مردم، دیدن بناهای کهن و ... مرا به سوی هدف می کشاند. تا یکی دو روز مانده به پروازم آن قدر گرفتار و درگیر یک سفر داخلی بودم که حتی نتوانستم فرصت مناسبی برای گذراندن در کنار خانواده داشته باشم؛ دو روز پایانی هم آن قدر درگیر جمع آوری وسایل و بستن چمدان بودم که باز هم نتوانستم زمان زیادی را در کنار اطرافیانم داشته باشم. سفر این بارم کمی متفاوت با ماجراجویی های گذشته بود. تاریخ بازگشتم نامشخص بود و اهدافم متفاوت. بدون شک مهمترین هدفم از این سفر تقویت زبان اسپانیایی با سرعت بیشتر بود؛ خلاصه در آستانه طولانی ترین سفر زندگی ام (تا آن لحظه) بودم. و البته سفری سرنوشت ساز. سفر فرصت بینظیری است تا به خود بیایی و از خانه ، دل بکنی! قدر اهل خانه را بدانی و دلتنگشان شوی. روی پای خود بایستی و زندگی را جهت دهی. عادات غلط خود را ترک کنی و عادات خوب مردم را یادگیری. رسوم زیبا و پسندیده خود را نشر دهی و نماینده شایسته ای برای وطنت باشی! خدا را آزادانه و از سر شوق صدا بزنی و به سوی آرمانهایت بتازی. سفر فرصتی است برای خودشناسی و خدا شناسی. فواید سفر آنقدر زیاد است که میتوان در مورد آن کتابها نوشت. البته وقتی تنها سفر میکنی و تنها رفیق سفرت تنهایی توست، ماجراجویی رنگ و بوی خاصی به خود میگیرد. به ویژه وقتی که آنچه دور از انتظار است پیش می آید. کسانی که دم از رفاقت و صمیمیت و مهمان نوازی میزنند، به یکباره عوض شده و تو را تحویل نمیگیرند! و البته گاهی هم یک غریبه نا آشنا آنچنان برای تو دلسوزی میکند و تو را در مسیر صحیح قرار میدهد که شگفت زده میشوی.
به لطف خدا به زبان رایج کشور اسپانیا آشنا هستم و برای برقراری ارتباط با مردم مشکل خاصی ندارم. پس باید بسم الله رو گفت و به سوی هدف پرواز کرد!
تصمیم من برای سفر به اسپانیا آن قدر اتفاقی و غافلگیر کننده بود که خودم هم توی شُک بودم. چند هفته قبل از سفر به اسپانیا به دعوت دانشگاه لیدن هلند برای شرکت در همایش بین المللی آگاهی از کیهان عازم هلند شده بودم؛ لذا تصمیم گرفتم از ویزای موجود استفاده کنم و پس از بازگشت به ایران بار دیگر عازم اروپا شوم. این بار اسپانیا، کشوری زیبا که مشتاق دیدارش بودم و انگیزه زیادی برای تقویت زبان اسپانیایی ام – که حدود 3 سال بود به فراگیری آن مشغول بودم – در این کشور داشتم. به علاوه فرصت مناسبی برای دیدار برخی دوستانم در جای جای این سرزمین بود. از سوی دیگر رویارویی و همزیستی با مردم، دیدن بناهای کهن و ... مرا به سوی هدف می کشاند. تا یکی دو روز مانده به پروازم آن قدر گرفتار و درگیر یک سفر داخلی بودم که حتی نتوانستم فرصت مناسبی برای گذراندن در کنار خانواده داشته باشم؛ دو روز پایانی هم آن قدر درگیر جمع آوری وسایل و بستن چمدان بودم که باز هم نتوانستم زمان زیادی را در کنار اطرافیانم داشته باشم. سفر این بارم کمی متفاوت با ماجراجویی های گذشته بود. تاریخ بازگشتم نامشخص بود و اهدافم متفاوت. بدون شک مهمترین هدفم از این سفر تقویت زبان اسپانیایی با سرعت بیشتر بود؛ خلاصه در آستانه طولانی ترین سفر زندگی ام (تا آن لحظه) بودم. و البته سفری سرنوشت ساز. سفر فرصت بینظیری است تا به خود بیایی و از خانه ، دل بکنی! قدر اهل خانه را بدانی و دلتنگشان شوی. روی پای خود بایستی و زندگی را جهت دهی. عادات غلط خود را ترک کنی و عادات خوب مردم را یادگیری. رسوم زیبا و پسندیده خود را نشر دهی و نماینده شایسته ای برای وطنت باشی! خدا را آزادانه و از سر شوق صدا بزنی و به سوی آرمانهایت بتازی. سفر فرصتی است برای خودشناسی و خدا شناسی. فواید سفر آنقدر زیاد است که میتوان در مورد آن کتابها نوشت. البته وقتی تنها سفر میکنی و تنها رفیق سفرت تنهایی توست، ماجراجویی رنگ و بوی خاصی به خود میگیرد. به ویژه وقتی که آنچه دور از انتظار است پیش می آید. کسانی که دم از رفاقت و صمیمیت و مهمان نوازی میزنند، به یکباره عوض شده و تو را تحویل نمیگیرند! و البته گاهی هم یک غریبه نا آشنا آنچنان برای تو دلسوزی میکند و تو را در مسیر صحیح قرار میدهد که شگفت زده میشوی.
به لطف خدا به زبان رایج کشور اسپانیا آشنا هستم و برای برقراری ارتباط با مردم مشکل خاصی ندارم. پس باید بسم الله رو گفت و به سوی هدف پرواز کرد!

عکس هوایی در آستانه فرود در اسپانیا
مادرید
برای فرود در اسپانیا و آغاز سفر در این کشور مادرید را انتخاب کردم. احساس میکردم در این شهر دوستان خوب و ارتباطات مفیدی دارم که میتواند به من کمک کند. نخستین روزهایم در مادرید با ذوق و شوق و جذابیاتهای فراوان از یک سو، و استرس پیدا کردن خانه یا اتاق برای اجاره کردن و آغاز زندگی برای مدتی نامعلوم در دیار غربت از سوی دیگر همراه بود. متاسفانه زمانی در مادرید دنبال اجاره کردن خانه بودم که به سختی میشد خانه یا اتاقی برای اجاره پیدا کرد. در روزهای اول مدتی در هتل و مدتی مهمان دوستانم بودم و به کمک آنها از طریق وبسایت های اینترنتی به جستجو پرداختم تا اینکه بالاخره پس از 10 روز بی خانمان بودن، موفق به اجاره یک اتاق نقلی و گران در مرکز شهر شدم تا کمی خیالم از این بابت راحت شود.
موقعیت خانه بسیار عالی و در قلب مادرید، چسبیده به میدان مشهورplaza mayor و نزدیک ایستگاه های مرکزی و اصلی مترو بود و عموما با کمی پیاده روی میتوانستم به مراکز فرهنگی و تجاری، موزه ها، پارکها و ... برسم. ارتباط با ایرانی های انگشت شمار ساکن مادرید هم شیرین و خاطره انگیز بود. ابتدا تصمیم داشتم برای تسریع در فراگیری زبان، در دوره ای کوتاه مدت شرکت کنم؛ برای این منظور به چند دانشگاه و موسسه خصوصی و سازمانهای مردم نهاد سر زدم. هزینه دوره های کوتاه مدت دانشگاهی سرسام آور بود و بی خیال شدم! کلاسهای رایگان ان جی او، فقط 2 ساعت در هفته بود و چنگی به دل نمیزد. برای ثبت نام در یک موسسه خصوصی آزمون تعیین سطح دادم و ثبت نام کردم ولی وقتی در جلسه اول کلاس شرکت کردم پشیمان شدم. متاسفانه معلم هیچ روش تدریسی نداشت و بدون کتاب پیش میرفت و با لهجه تند و نامفهوم صحبت میکرد. این شد که پولم را پس گرفتم و فرار را بر قرار ترجیح دادم و تصمیم گرفتم به صورت خود آموز و با ارتباط با مردم کوچه و بازار زبانم را تقویت کنم!

رژه با اسب در Plaza Mayor
مادرید پایتخت سیاسی اسپانیا و سومین شهر بزرگ اروپا میباشد که بیش از 3 میلیون نفر جمعیت دارد. رودخانه Manzanares از وسط شهر میگذرد و آن را به دو قسمت تقسیم میکند. هر چند عموما کم آب است و آب در آن جریان قابل توجهی ندارد. این شهر محل زندگی ملیتها و سلائق گوناگون است و جمعیت قابل توجهی آسیایی، عرب و افریقایی را در خود جای داده. شهری فوتبالی با دو باشگاه صاحب نام رئال مادرید و اتلتیکو مادرید. وقتی فوتبال مهمی به میزبانی مادرید برگزار میشود، جمعیت زیادی در شهر هستند و گاهی حتی 1 اتاق یا تخت خالی هم در هیچ هتل یا مهمانسرایی پیدا نمیشود!

رودخانه کم آب مادرید

استادیوم فوتبال اتلتیکو مادرید
برای ورود به موزه ها و بناهای دیدنی اصولا تعرفه های مختلفی وجود دارد. بازدید برخی از بناها برای راهنمایان گردشگری سراسر دنیا رایگان است. شانس خودم رو امتحان کردم و موفق شدم به صورت رایگان از کاخ سلطنتی مادرید (palacio real) و همچنین موزه مشهور آثار نقاشی(museo del prado) بازدید کنم. اگر راهنما هستید و در مادرید کارتتون رو به همراه دارید لذت این بازدید رایگان را از دست ندهید!

museo del prado

Palacio real

معبد Debod
مراسم استقبال از سال نو میلادی و جشنهای مرتبط با آن، با شور و هیجان خاصی برگزار میشود. در برخی میادین و پارکهای شهر غرفه ها و سازه های موقتی جهت خرید و فروش برخی اجناس، وسایل بازی بچه ها و ... برپا می شود. خیابانها و کوچه ها هم از 2 ماه مانده به تعطیلات، با چراغانی، درخت های کریسمس و .... مزین می شوند.
در کنار مراکز بزگ خرید در محلات مدرن شهر، بازارها و بازارچه های موقت هم در برخی محلات قدیمی برپا میشود. یک شنبه بازار بزرگ مادرید (Rastro) از این جمله است.

در کنار مراکز بزگ خرید در محلات مدرن شهر، بازارها و بازارچه های موقت هم در برخی محلات قدیمی برپا میشود. یک شنبه بازار بزرگ مادرید (Rastro) از این جمله است.

یک شنبه بازار بزرگ مادرید (Rastro)
در مدت 2 ماه و نیم اقامتم در مادرید 2 بار به بارسلونا، دو بار به پامپلونا و یک بار به تولدو سفر کردم و در نهایت تصمیم گرفتم شبه جزیره را به مقصد جزایر قناری ترک کنم و چند صباحی در این سرزمین زیبا به سفر، زندگی و کسب تجربه مشغول باشم.